-
زندگی در لحظه ی ابدی اکنون ! با رمز 8282
سهشنبه 17 آذر 1394 12:36
-
تمشک بانو خانم میشود ! با رمز 123
شنبه 7 آذر 1394 14:01
-
مهمانی دوم درخانه جدید !
شنبه 30 آبان 1394 19:21
سلام . من دوباره اومدم . خوب شروع میکنیم ! راستش من خیلی ناراحت بودم که نمیتونم اینجا عکس بزارم . میدونین چرا . چون باید عکس رو منتقل کنم به لپ تاپ بعد حجمش رو کم کنم و بعد آپلود کنم بعد بیارمش اینجا ! ولی توی اینستاگرام راحت عکسم رو انتخاب میکنم نهایت یه کپشن مینویسم و به همین راحتی به اشتراک میزارم ! سعی میکنم...
-
مهمان ها یهویی حمله میکنند !
سهشنبه 26 آبان 1394 13:00
سلام . خوب من ماجرای مهمونی رو بگم ! خوب راستش یکم دلسرد شدم اما خوب دلم خواست که باز بنویسم ! ولی توی اینستا گرام عکس خواهم گذاشت ! البته احتمال داره که از خصوصی بودن درش بیارم . حالا تا ببینم که چی میشه ! خوب راستش ما قبل از اینکه از شمال بیایم زنعموم زنگید که ما میخوایم بیایم خونه تون ! حالا هر وقت شوهرت خونه بود...
-
آدرس اینس.تاگرام
شنبه 23 آبان 1394 13:04
-
هستم
شنبه 23 آبان 1394 11:27
سلام . هستم . اما راستش تعداد کم کامنتا دلسردم کرده ! قبلا کلی کامنت داشتم و به عشق همونا تند تند مینوشتم ! راستشو گفتم دیگه ! حالا تصمیمم رو گرفتم . میخوام توی اینستاگرام ادامه بدم . اگر بشه و اذیت نکنه البته ! اینستاگرامی که الان دارم خصوصی میشه و آدرس اینستاگرام جدیدم رو به همه میدم که بیان اونجا !دیگه اونجا فقط...
-
سفرنامه عاشورا
چهارشنبه 6 آبان 1394 12:44
-
خدا جای حق نشسته یا " تمشک بانو نق میزند"
چهارشنبه 29 مهر 1394 12:41
-
خیلی خصوصی !
دوشنبه 27 مهر 1394 19:09
-
عکس شهریور 94 سفر به شمال !
دوشنبه 20 مهر 1394 12:10
-
من برگشتم !
پنجشنبه 16 مهر 1394 19:05
-
پل عابر پیاده !
سهشنبه 7 مهر 1394 18:11
صدای رفت و آمد ماشین ها و نور چراغاشون توی شب ... بادی که به صورتم میخورد ! همه و همه برام حس خوبی داشت . جدا از غمی که نشسته بود توی دلم ولی اونجا بالای پل عابر پیاده داشتم از دیدن منظره ی روبه روم لذت میبردم ! باد موهام رو به هم میریخت اما برام مهم نبود . شاید اگر چند ساعت قبل بود به باد هم بد و بیراه میگفتم که داره...
-
دوران دپریشن!
سهشنبه 7 مهر 1394 16:54
-
روزانه نویسی + کمی غیبت
شنبه 4 مهر 1394 16:32
-
مسافرت یهویی !
سهشنبه 31 شهریور 1394 14:51
سلام به همگی . خوبین ؟ خوب من شروع کنم به نوشتن . سه شنبه دقیق یادم نیست چیکار کردیم !!آهان یادم اومد ! دو شنبه مادرشوهر گفته بود که عصری میایم خونه تون ! بعد ساعت پنج و نیم بعد از اسی که شاهتوت بهش زده بود گفت که نمیایم . بعد گفت حالا فردا میایم . منم گفتم پس قبل از اینکه میخواین بیاین به من زنگ بزنید . گفت باشه ....
-
قدرت کائنات با رمز 1394
سهشنبه 24 شهریور 1394 12:03
-
دو سه تا پست نانوشته !
دوشنبه 23 شهریور 1394 18:08
سلام . خوب من یکی دو تا پست میخوام بنویسم هی نمیشه ! الانم تند تند باید بنویسم . آخه شارژر لپتاپ مشکل پیدا کرده و شارژ نمیشه و به خاطر همین تندی باید بنویسم که یهو شارژش تموم نشه . که تموم شه دوباره باید با حرکات ژانگولر شارژش کرد ! والا ! خوب داشتم میگفتم . زندگی در جریانه ! فکر کنم سه شنبه یا چهارشنبه بود که سرمای...
-
یا علی گفتیم و...
دوشنبه 16 شهریور 1394 11:41
-
ابزار های اجتماعی که تاثیر گذار هستند !
دوشنبه 9 شهریور 1394 13:38
-
اسباب کشی خیلی خر است !
شنبه 7 شهریور 1394 13:43
-
عکس خونه
شنبه 31 مرداد 1394 22:17
-
آسان بگیر تا آسان بگذرد !
دوشنبه 26 مرداد 1394 12:29
سلام به همه . خوب من اومدم باز . اونایی که اسباب کشی ندارن اینقدر نمیان وبلاگ آپ کنند که من میام ! آخه وبلاگ آپ کردن کمی از استرس هام رو میگیره . خوب من خیلی دوس دارم از خونه عکس بگیرم و بزارم اینجا اما نمیشه . چون صاحب قبلیه خونه هنوز تو خونه هست و من روم نمیشه که از خونه عکس بگیرم . یعنی خدا بسوزونه پدر بی تجربگی و...
-
همه بی خونه ها خونه بخرن صلوات!!!
جمعه 23 مرداد 1394 19:34
-
وقتی عصبانی هستی جیغ بزن !
دوشنبه 19 مرداد 1394 13:15
-
خودم میدونم ... خیلی ساده ام !
سهشنبه 13 مرداد 1394 17:31
-
یه سری عکس مکس ... با رمز سه تا یک . 111
پنجشنبه 8 مرداد 1394 13:20
-
سخت میگیرد جهان بر مردمان سختکوش ! یا یه چیزی شبیه همین !
یکشنبه 4 مرداد 1394 13:42
-
چه بگویم که نگویم بهتر !
چهارشنبه 31 تیر 1394 15:09
-
اگر بطلبه حتما میری !
پنجشنبه 25 تیر 1394 13:16
سلام . خوبین ؟ منم خوبم . واقعا اینجا خیلی بهتر از پرشین بلاگه . فقط دوتا مشکل داره . اول اینکه اگر کسی ایمیل بزاره تو قسمت کامنت و جواب کامنتش رو بدی ایمیل نمیشه براش بعدم شکلکاش که زیاد دوست داشتنی نیستند . وگرنه همه چیش عالی . هنوز کامنت رو جواب ندادی سند شده رفته !! من دو تا کامنت تو پرشین جواب دادم مابینش اینور...
-
یازده تیر هزارو سیصدو نود و چهار
جمعه 19 تیر 1394 13:26
سلام . خوب بالاخره قفل این وبلاگم شکست . یا بهتر شکوندم . اگر بخوام از همه جا بگم چقدر طول خواهد کشید . بریم ببینیم که چی میشه ! خوب باید از خیلی قبل تعریف کنم . امروز دیگه نوزدهم هست ! باید از روز قبل از تولدم بگم که یادم نیست چه کردم ! فکر کنم دهم تیر که میشد چهارشنبه خونه مامانم بودم . مثلا کمک کنم بهش برای مهمونی...