زندگی زیبای تمشک بانو و جناب شاهتوت

♥♥♥ در جهانم همه چیز نیکوست ♥♥♥

زندگی زیبای تمشک بانو و جناب شاهتوت

♥♥♥ در جهانم همه چیز نیکوست ♥♥♥

آسان بگیر تا آسان بگذرد !

سلام به همه . خوب من اومدم باز . اونایی که اسباب کشی ندارن اینقدر نمیان وبلاگ آپ کنند که من میام ! 

آخه وبلاگ آپ کردن کمی از استرس هام رو میگیره . 

خوب من خیلی دوس دارم از خونه عکس بگیرم و بزارم اینجا اما نمیشه . چون صاحب قبلیه خونه هنوز تو خونه هست و من روم نمیشه که از خونه عکس بگیرم . یعنی خدا بسوزونه پدر بی تجربگی و مرد بی منطق رو . 

موقع قولنامه کردن با شاهتوت گفتم زمان تحویل خونه رو چند روز زودتر بزن که ما بتونیم تمیزش کنیم اما این مرد گفت نه . یه روز میزنیم . یعنی دقیقا روزی که من باید خونه رو خالی کنم همون روز خونه رو تحویل میگیرم . اینطوری نه میرسیم خونه تمیز کنیم نه وقتی داریم که کابینت هارو عوض کنیم و نه حتی وقتی برای رنگ کردن خونه ! 

و حتی پدرشوهرمم اونجا موقع قولنامه بود اما اصلا هیچی نگفت برای خالی کردن خونه و تاریخا !!!! منم که حرفم اصلا مهم نبود برای شاهتوت خان ! حالا مانند خری هستیم که در گل گیر کرده ایم . صاحب خونه ای که ما خریدیم میگفت من هر روزی که خونه رو پیدا کردم بلند میشم اما الان همه ش بهونه میاره که گاز خونه وصل نیست و هنوز تحویل ندادند . خلاصه که کلی اعصاب خوردی دارم ! بله ! 

خوب راستش ما یکی دو تومن سر خرید خونه کم داشتیم که شاهتوت هی میگفت که از مامان و بابات بگیر . میگفت مامانم نداره میگفت بگو از دایی هات بگیره . منم به مامان و بابا و آجیم سپردم که لطفا لطفا لطفا به شاهتوت پول ندید و اگر بدید مدیون من هستید . 

مامانم به شاهتوت گفته بود اگر خونه ای که من و دخترم بپسندیم بخری ما بهت کمک میکنیم اما خوب خونه ای که خریدیم مورد پسند مامانم نبود و البته که شاهتوت گفت که از لج مامانت این خونه رو خریدم . منم به شاهتوت گفتم مگه از لج مامانم نخریدی حالام برو از یکی دیگه پول بگیر . خلاصه که زیاد خودم رو درگیر نکردم و به مامان اینا سپردم که پول ندن . 

یادتونه سعیده اینارو . که فامیلمون هستند . هفته پیش مارو کشتند از بس گفتند بیاین بریم بیرون یا بیایم خونه شما و حوصله مون سر رفته و ازین حرفا ! خوب منم تو گیر و دار اسباب کشی و فرش شستن و اینا بودم و هستم دیگه . هر چی هم میپیچوندیمشون فایده نداشت و هی زنگ میزدند . نمیدونم چطوری شده که به سعیده گفته بودم که دو تومن کم داریم که دیروز به شاهتوت زنگیده بود که ما از یه جایی یه تومن پول داریم که طرف که صاحب پوله گفته الان نمیخوام اگر میخوای بدیم بهت . که شاهتوتم زنگید به من که چه کنیم گفتم خوب بگیر . بقیه ش رو هم از داییت بگیرو  بگو از حقوقت کم کنه ! ( نمیدونم سه چهار ماهه اول ما میخوایم چطوری زندگی کنیم ! و البته که خودمم یه میلیون دارم اما به شاهتوت گفتم یک هزارتومن بهت نمیدم ) خلاصه اینطوری شد که این دو تومن هم جور شد . خداروشکر بدون اعصاب خوردی و ناراحتی . زنگیدم از سعیده هم تشکر کردم و گفتم یه تومن هم از داییش میگیره که سعیده گفت که خوب میخوای من از داداشم دو تومن بگیرم بهت بدم که گفتم نه ممنون . همون یه تومن کار مارو راه میندازه . خلاصه که دستش درد نکنه که تو بهترین زمان به دردمون خورد . اگرچه من دلم میخواست که شاهتوت خودش جور کنه ولی خوب میتونیم بگیم سعیده اینا جدا از فامیل بودن دوستانمون هم هستند ! یکمم سر شاهتوت منت گذاشتم که ببین چه فامیلایی دارم و اینا  البته در حد شوخی بود . 

کارای اسباب کشی رو کم کم دارم انجام میدم . هر لحظه که میگذره حرف یکی از بچه ها رو متوجه میشم که از مستاجری ناراحت بود . که میگفت هیچی نخرم که وسیله برای اسباب کشی زیاد نشه . تازه دارم با گوشت و استخون و پوست همه اعماق بدنم حرفش رو حس میکنم ! و هر چیزی که جمع میکنم میگم خدایا همه بی خونه ها خونه بخرن . همه مستاجرا صاحبخونه بشند حتی شده یه خونه کوچیک ! من نمیدونم تا این زمان وقتی مامانم اسباب کشی داشت من دقیقا چه غلطی میکردم ؟ شاید چون نهایت فقط اتاق خودم رو جمع میکردم ! تازه فهمیدم مامانم بنده خدا چی میکشیده . ما تو این چند سال اخیر کم اسباب کشی نداشتیم . به خاطر اینکه بابام خوشش اومده بود میرفت خونه هایی با زمین های زیاد میگرفت یکی دو سال مینشستیم و بعد با همسایه ها توافق میکردیم و خونه رو میدادیم یکی میکوبید و یه نوساز بهمون میداد و یکمم بیشتر مثلا ! بعد دوباره ما یک سال مینشستیم و دوباره میرفتیم تو یه خونه کلنگی زمین دار دیگه !  بعد من نمیفهمیدم اصلا چطوری اسباب کشی کردیم . نهایت فقط روز اسباب کشی خسته میشدیم . تا تخت خوابمون نسب بشه و نهایت وسایلمون چیده بشه . تازه دارم میفهممم مامانم چی میکشیده . و حالا من که تازه عروسم و به جز جهیزیه ام چیز زیادی هم نخریدم برای خونه ام که وسایلم زیادترم بشه ! بچه هم ندارم ! 

خدایا همه مستاجرا خونه مورد علاقه شون رو بخرن . الهی آمین . 

فکر نکنم تا چند ساله دیگه من از اون خونه بلند بشم . والا ! 

خوب از همه کسایی که توی سوالای پست قبل کمکم کردند خیلی خیلی ممنونم . مرسی از همگی . ان شاءلله که خونه بخرید . راستی عسل جون اینو بگم بهت . یادم نمیره گفته بودی برای خریدن خونه نذر کرده بودی که نیمه شعبان ریسه های رنگی ببندی به بالکن خونه ت . منم نذرش رو کرده بودم . حالا نیمه شعبان بعدی منم باید ریسه ببندم ! 

واقعا بهترین دوستام از همینجا هستند . همون کسایی که نه دیدمشون نه صداشون رو شنیدم حتی ! و نه یک ساعت با همدیگه بیرون رفتیم ! ولی بهترین دوستای من هستند . اسم نمیبرم . ولی خیلیا تون برام بهترین بودیم و هستین و امیدوارم همیشه سالم و شاد و خوشبخت باشید و به همه آرزوهاتون برسید . آمین . 

خوب داشتم میگفتم . 

راستی نیکی جون آدرس تلگرام دادی بهم ولی من هر کاری کردم نتونستم پیدات کنم . توی لاین زدم عکس یه خانوم خوشگلی اومد و بهش پیام دادم ببخشید شما نیکی جون هستید اما جواب نداده هنوز .خلاصه نمیدونم خودت هستی یا نه ! میشه یه راه دیگه بهم معرفی کنی عزیزم که بتونم بات در ارتباط باشم . فکر کنم لاین گزینه خوبی باشه ! باز هر چی خودت بگی . 


نمیدونم بازم بتونم بیام اینجا یا نه ! منو که میشناسید بدون وبلاگم انگار یه چیزی کم دارم . پس بازم میام و مینویسم . شاید یکم دیرتر اومدم . سعی میکنم از خونه و همه چیز عکس بگیرم و بیارم اینجا . برای این روزامون دعا کنید که صاحب خونه زودتر خونه رو تحویل بده و من بتونم خونه رو تمیز کنم و بعد وسایلمو ببرم . 

مرسی از همگی . بوس بوس

نظرات 12 + ارسال نظر
زیحانه شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 21:49 http://http://ilovelife.blogsky.com/

میشه به منم رمز بدی؟

نمیدونم راستش !

تابان پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 16:53

بازم خونتون مبارکهههههههههههههههههههههه
اوووووفففففففففففف
چجوری تنوستی قبول کنی
اینجوری خیلی سختههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

مرسی تابان جونم . امیدوارم به زودی ازدواج کنی و بری توی خونه خودت خانومی

خانم شوکا سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 01:45

سلام تمشک جونی خیییییلییییی خوشحال شدم خونه خریدید انشاا... تک تک لحظات زندگیتون توی خونه جدید ب خوشی بگذره واسه ماهم دعا کن زود تر خونه دار بشیم

سلم . مرسی عزیزم . ممنونم . امیدوارم که شما هم به زودیه زود خونه مورد علاقه تون رو بخرین گلم . و توش با شادی و عشق زندگی کنید

مرمره شنبه 31 مرداد 1394 ساعت 14:59

یادم نیست کامنت گذاشتم یا نه ای بابا آلزایمر گرفتممم
چون یادم نیست پس فقط ارزوی اسباب کشی خوب و بی دردسر میکنم برات امیدوارم توی خونه جدید یه عاااالمه اتفاقات خوب خوب برا بیوفته و همیشه دلت شاد باشه تمشکی مهربونم

مرسی عزیییییییزم . امیدوارم که تو هم هر روز برات کلی اتفاق های خوب بیفته گلم

فاطمه پنج‌شنبه 29 مرداد 1394 ساعت 00:25 http:// fava6068

سلام.تمشک جون خوبی.خیلی حال میکنم مطالبت رو دتبال میکنم.اما نمیتونم کامنت بزارم.چون اینترنت ندارم.بسته ایرانسل میخرم.تمشک انشاالله زودی خونت رو بچینی.من تازه عروسم و اوقاتم رو بامطالب شماپرمیکنم

سلام عزیزم . امیدوارم که موفق باشی خانومی . شمارو یادمه . پارسال عروسیتون بود

طلوع چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 02:47

مبارکتون باشه عزیززززم.
انشاالله لا دل خوش برید توش.

ممنوعم . ان شاءلله شما هم همیشه شاد باشید

مینا سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 19:47 http://aloonakema.mihanblog.com

سلام تمشک جون.من نمیدونم چرا نمیشد تو پست قبل برات نظر بذارن قاطی میکرد بنابراین اینجا برات پیام میذارم.
اگه میخوای رو اپن اشپزخونه غذا بخورید که باید از این صندلی اپن ها که بلنده بخرید و اونام اصلا ادم نمیتونه بشینه روش و سخته.هر وسیله ای که نورد نیازت نیست رو الکی نده بره.یا بده مامانت یا بزار تو سایت دیوار برا فروشdivar.ir
امیدوارم اسباب کشی بدون خسارتی داشته باشی و زود از شرش راحت بشی.

سلام عزیزم . نمیدونم چرا نمیشده کامنت بزاری !
درست میگی . اون صندلی ها خیلی هم راحت نیستند ! البته منظورم ازینکه بدم بره این نبود که مجانی بدم . اگر به مامانم میدادم مجانی بود وگرنه که میفروشم . البته الان چند تا از فرش هامم اضافیه که نمیدونم اونا رو چیکار کنم !!!
احتمالا میزارم توی سایت شیپور و دیوار .
مرسی از راهنماییت خانومی . ان شاءلله شما هم به زودی برین توی خونه خودتون عزیزم

نیکی سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 02:29

نه عزیزم من اون خانم خوشگل نیستم من اصلا لاین ندارم جیگر
چه جالب یکی ایدیش مثل منه
خبرشو بهت میدم عزیزم

چه اشتباهی کرده بودم

سهیلا دوشنبه 26 مرداد 1394 ساعت 23:21

تمشک جونم خیلییییی خوشحالم که میری خونه خودت, مبارکتون باشه. جمع کردن وسایل که خوبه, چیدنشوووووون مکافاته :-D. من که تا 1 ماه وسیله جابه جا میکردم;-)

من فکر میکردم چیدنشون راحت باشه اما مثل اینکه برعکس فکر میکردم . خیلی سخت بود ولی خداروشکر که تموم شد

مهتاب دوشنبه 26 مرداد 1394 ساعت 17:18

دیدی بهت گفتم کمکش نکن بذار یه کم به زحمت بیفته خودش جور کنه ؟! آفرین
من و تویی توی زندگی خوب نیست اما برای اینکه زندگی جمع و جور بشه بعضی وقتا لازمه
خوب اگه خونه خالی نشد شما هم چند روز از صاحبخونه تون مهلت بگیرید
ان شا الله هرچه زودتر یه خونه بزرگتر بخرید که دلت میخواد

آره . واقعا خوب شد که سپردم دست خودش !
درسته من و تو خوب نیست ولی وقتی همسرت هی من و تو میکنه بهتره که تنهاش گذاشت توی این مسائل ! صاحبخونه وقت میداد اما مستاجرش خیلی اصرار داشت که زودتر خالی کنیم
مرسی عزیزم . همچنین شما هم ان شاءلله به زودی یه خونه بزرگ همونطوری که خودت دوست داری بخرین

نسیم دوشنبه 26 مرداد 1394 ساعت 15:05 http://nasimmaman.blogsky.com

عزیز دلم خسته نباشی...ایشالا همه چی خوب پیش میره و زودی میرین توی خونه خودتون....
ایشالا همه مستاجرها صاحب خونه بشن

الهی آمین . ان شاءلله . از ته دلم میگم ان شاءلله همه بی خونه ها خونه بخرن

عسل دوشنبه 26 مرداد 1394 ساعت 15:05

آخی عزیزم یادت بود، من که هرسال میبندم انشاله سال دیگه خونه جدید که بستگی حسابی راضی هستی از خونتون

مرسی عزیزم . ان شاءلله . بله که یادمه همیشه یادم بود

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.